یزدفردا:اندیشه فولادوند از بازیگران متعهدی است که وقتی بازی در فیلم،تئاتر یا سریالی را می پذیرد،تمام توان خود را به کار می گیرد تا آن نقش به بهترین وجه اجرا شود.اولین منتقد بازی هایش،خود اوست.برای همین وسواس خاصی در کارهای خویش دارد.چون می داند اگر بازی خوبی داشته باشد که مورد قبول خودش باشد،بی شک مخاطبان نیز از آن استقبال خواهند کرد.اگر به نقش هایی که او ایفا کرده کمی دقت شود،مشخص می شود که فیلم به فیلم و سریال به سریال پیشرفت کرده است،زیرا از هر کاری درس می‌گیرد تا در پروژه بعدی که حضور پیدا کرد،نقایص بازی گذشته اش را رفع کند تا بی کم و کاست نقشی را که به عهده دارد به تصویر بکشد.

 

اندیشه فولادوند در فلسفه و شعر نیز تخصص دارد،همین مهم باعث شده بازی هایش نظم خاصی داشته و به نوعی شاعرانه باشد.هر بازیگری برای موفقیت،باید تخصص یا علاقه مندی های دیگری نیز داشته باشد تا در صورت لزوم به کمک اش بیایند.فولادوند،در فیلم ها و سریال های زیادی مقابل دوربین رفته است. آنچنان بازی می کند که انگار این آخرین کار اوست.برای همین تمام توان خویش را به کار می گیرد.وی اکنون به عنوان بازیگر، دو سریال را روی آنتن تلویزیون دارد،یکی «بازرس» و دیگری «رحیل».این دو مجموعه از لحاظ داستان و ساختار تفاوت های زیادی با هم دارند برای همین جنس بازی ها نیز کاملا فرق می کند. نقشی که در این دو سریال بازی کرده،کاملا متفاوت است. در اولی کاراکتر زنی را بازی کرده که علیرغم مهر مادری که در وجود اوست،اما در مفسده های اقتصادی دست دارد و با تاثیری که روی همسر دومش که مدیر عامل یک صندوق اعتباری است و ثروت فراوانی دارد،وی را وادار می کند با او همراه شود.

 

اندیشه فولادوند،اما در سریال «رحیل» نقشی را بازی می کند که تاکنون نظیر آن را ایفا نکرده است.کاری سخت که تنها از عهده بازیگران توانمندی مانند او برمی آید. او کاراکتر زنی به نام بیتاج را بازی می کند که تشنه قدرت است و برای رسیدن به اهداف خود از هر وسیله ای استفاده می کند،از همسر خود زمان خان که افسر نظمیه است گرفته تا زنان حرمسرای قاجار و به خصوص جادوجنبل و نیروهای شیطانی. بیتاج، هم نوع پوشش اش با دیگر زنان متفاوت است و هم رفتار و کردارش. در حقیقت او اماره ای است که با وسوسه هایش افراد را به انجام کارهای شیطانی وادار می کند.وی به ظاهر دنبال گوهری است که نزد نوه ناصرالدین شاه قاجار،به نام محاست که فکر می کند با داشتن آن می تواند به همه چیز دست یافته و صاحب قدرتی ماورایی شود.شخصیت محا کلا از لحاظ خلق و خو و اعتقاد در تضاد کامل با بیتاج است.در حقیقت باید گفت که آنان نماینده خیر و شر هستند که با یکدیگر مبارزه می کنند.یکی دنبال سعادت مردم است و دیگری در پی رسیدن به امیال شیطانی خویش.بازی اندیشه فولادوند در این سریال،بیشتر تکیه به تکنیک های تئاتری دارد،هم در حرکت و هم در بیان.هرچند که از عهده نقش به خوبی برآمده است،اما در برخی از صحنه ها بازی اش بسیار اغراق آمیز می‌شود و یادآور بازی هایی که سالها پیش از سوسن تسلیمی در غریبه و مه، مرگ یزدگرد و باشو... دیده بودیم.بازیگردانی در سریال‌هایی پرشخصیت مانند سریال رحیل کاری است دشوار و بیش از هر چیز نیاز دارد به تجربه و اعتماد به نفس کارگردان و تهیه کننده در تبدیل بازیگر به رکنی از ارکان تولید و کنترل دقیق و بجای بازی او در سکانس های کلیدی. رامین عباسی زاده که علاوه بر طراحی داستانی سریال رحیل، تهیه کنندگی سریال را برعهده داشته است ابتدا با انتخاب بازیگری چندبعدی مثل اندیشه فولادوند که از بازیگری تا شاعری را تجربه کرده و سپس با پیش رو گذاشتن کاراکتر ساحره ای به شدت دوگانه که از ترس تا شجاعت را در خود دارد از فولادوند خواسته به جای تیپ سازی با مکث بر رفتار و گفتار به سمت نوعی کاراکترسازی دلنشین برود. مسعود آب پرور که درکنار عباسی زاده کارگردان سریال بوده هم با محدود کردن بداهه های اندیشه سعی کرده کاری کند که او کاملا در اختیار فیلمنامه باشد و البته همین تمهیدات باعث شده ساختار هزار و یک شبی داستان سریال رحیل با خلق یک جادوگر خطرناک و مهیب، چشم‌نواز و دلگیر گردد.یکی از اصلی ترین ویژگی های هر درام افسانه ای وجود قطب منفی قدرتمند و چندپهلو است و خلق قوی بیتاج باعث شده سریال رحیل به سمتی برود که مخاطب بیش از رمز و راز درباری به دنبال رفتارهای بیتاج و ریشه های آنها برود و هرازگاه حتی مخاطب را غافلگیر کند بابت کنش و واکنش‌های خود.

 

 

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا